سرنوشت آن ها که جنايت هاي کربلا را رقم زدند

به خيال خوش حکومت در ري، شمشير به دست شده بود و سپاه به راه انداخته بود تا حسين بن علي عليه السلام را بکشد. چقدر دو دلي کشيده بود.
چقدر ميان رفتن و نرفتن، ترديد مثل خوره به جانش افتاده بود. چقدر خار و ذليل شده بود مقابل چشمان حسين. چقدر وعده حکومت ري، عقل و هوشش را برده بود که وعده هاي ديگر را رد کرد. حتي وعده هايي را که خود حسين به او داده بود تا او را از اين مهلکه نجات دهد. حسين عليه السلام تمام سعي اش اين بود که از اين جنگ نابرابر، که بدون شک محقق مي شد، رستگاراني را از آتش برهاند. اما عمر سعد رستگار نبود. او به هيچ صراطي مستقيم نمي شد. «ري» نامي بود که دل و دين عمر سعد را ربوده بود. ري، در آن زمان مرکز عراقِ عجم بود. يکي عراق عرب داشتيم و يکي عراق عجم. مرکز عراق عرب، کوفه بود و مرکز عراق عجم، ري.
عصر عاشورا که تمام شد. غبار جنگ و نزاع که فرو نشست، تازه ذلت و بدبختي عمر سعد، آغاز شد.

بقیه در ادامه مطلب

ادامه نوشته

..................روزگاری شهر ما ویران نبود!

..................دین فروشی انقدر ارزان نبود!

..................نغمه مطرب دوای جـــان نبود!

.................هیچ صوتی بهتر از قرآن نبود!

.................دختران را بی حجابی ننگ بود!

................رنگ چادر بهتراز هر رنگ بود!

................مرجعیت مظــــهر تکــــــریم بود!

...............حکـــــــم او را عالمی تسلیم بود!

اینک امــــــــــــا........!!!!!!

پشت پا بر دین زدن، آزادگی است....................

حرف حق گفتن عقب افتادگی است....................

آخــــــــر ای پــرده نشین فاطــــــمه....................

کـــــــی رسی بر داد دین فاطـــــمه؟؟؟؟؟؟؟؟


اللهم عجل لولیک الفرج

کجایند مردان بی ادعا؟؟

تو اوج درگیری با دشمن در ارتفاعات قلاویزان ، جایی که تا سه مرحله عراقیها رو عقب زده بودیم ، در اوج گرما، با انفجار خمپاره ها و شلیک گلوله ها ، دوربین به دست راه افتادم تا روحیه بخش دل پاک بچه ها باشم. به سنگری رسیدم بدون سقف در حالیکه بچه ها به شدت مشغول نبرد بودند. در این میان یکی از این دسته های گل منو دید و گفت
- برادر! یک عکس از من می گیری؟


- عزیزم ، روراست زیاد فیلم برام باقی نمونده ، ناراحت نشیا ، عکس یادگاری نمی گیرم
- خوب اگر من بهت بگم تا چند لحظه دیگه تو این دنیا نیستم ، ازم عکس می گیری؟
- برادرم ، این حرفها چیه ، من مخلصتم . (نمی تونستم تو چشماش نگاه کنم ، یه حس مبهم ولی زیبا تو چشماش موج می زد.)، بشین فدات بشم تا یه عکس خوشگل ازت بگیرم. ولی یه شرط داره؟
- چه شرطی قربونت برم
- !این که اسم منو حفظ کنی
- تو از من عکس بگیر من هم اسم خودتو و هم اسامی فامیلاتو برات حفظ می کنم
- "سید مسعود شجاعی طباطیایی"
- بابا این که یه تریلی اسم شد ، می تونم همون آقا سیدشو حفظ کنم!(با خند)ه
- باشه عزیزم، تا ما رو اینجا نکشی ول نمی کنی . بشین اونجا ...
- حجله ای باشه ها آقا سید ، صبر کن این عطر تی رزم رو بزنم ، مدالمو (مدال غنیمتی از عراقی ها بود) به سینه بزنم
حالا بچه هایی که پشت خاکریز مشغول تیر اندازی ونبرد بودند ، نگاهشون متوجه ما شده بود و از بستن چفیه او به سرش ، عطر زدن و مدال آویزون کردنش می خندیدند
- کلیک...
- دست گلت درد نکنه ، زیاد از اینجا دور نشی ها ، کارت دارم...
هنوز چند قدم دور نشده بودم که صدای الله اکبر بچه ها بلند شد ، این به این معنا بود که اتفاقی افتاده...
برگشتم دیدم خمپاره درست خورده بغل دستش...
دوربینمو بالا گرفتم ، در حالیکه چشممام از اشک پر شده بود ، عکسی از شهادتش گرفتم.


تلنگر

در چند ماهه اخیربا سیری در ادبیات برخی سیاسیون وهمچنین موضع گیری های جدید برخی از انسانهای ... به این نتیجه می رسیم که احتمالادر سال آینده همزمان با انتخابات ریاست جمهوری  شاهد فتنه گری های جدید وشاید خطر ناکتری باشیم (البته خداکند این حدس اشتبا باشد ) ولی با ید به خودمان یک تلنگر بزنیم که :

در هر حال ودر هرشرایط اعتماد والتزام به ولایت فقیه رمز پیروزی وسربلندی ما در دنیا وآخرت خواهد بود .

باید بچشد عذاب تنهایی را مردی که ز عصر خود فراتر باشد

دنیا در حال عبور از یک پیچ تاریخی است

امام خامنه ای:

دنیا در حال عبور از یک پیچ تاریخی است و ملت عزیز ایران، ملت‌های مسلمان و امت عظیم اسلامی می‌توانند در مدیریت آن نقش ایفا کنند.

واعدولهم مااستطعتم من قوه

یا صاحب الزمان :

غرش سفیران عزت مملکتت را ببین که غیرت مندانه دل آسمان را می شکافند وبه آسمان می روند ُتا با اراده نایب برحقت بر سر هر متجاوزی که نگاه چپ به خانه شیعیانت بکنند فرود آید.برای ما وهدایتمان دعاکن .

 

الوداع ای ماه رحمت...

الوداع ای ماه رحمت، ماه غفران! ...الوداع!

 

افسوس که قدرش را ندانستم؟!

خدایا ما را ببخش،ببخش که نتوانسته ونمی توانیم قدر الطافت را بدانیم وشکرش را بجا آوریم ،ببخش که روزی تورا می خوریم و چون مجنونی بر سفره گناه می نشینیم ، ببخش که ...

آیاحوادثی عظیم در راه است ؟!

الله اعلم

همچنین در غییبت شیخ روایت کرده که : حضرت امیر مومنان ع فرمود :هنگامیکه دو نفر مدعی حکومت درشام به جان هم افتادند علامتی از علائم الهی است سپس مردم را امر به سکوت و آرامش میکنند آنگاه شام چنان دچار اضطراب و ناامنی میکردد که درآن گیر و دار صد هزار نفر به هلاکت برسند خداوند آن شورش و اضطراب را رحمتی برای دینداران و کیفری برای بیدینان قرار میدهد وقتی آنروز فرا رسید خواهی دید که سواران ترک با نیروی کافی و پرچمهای زرد از سمت مغرب می آیند تا به شام برسند در این موقع منتظر باشید تا در یکی از دهات شام بنام خرسنا زمین فرو رود و چون این نیز عملی شد منتظر آمدن فرزند هند چگر خوار (سفیانی) باشید که از یابس بیرون می آید.

بحاراالانوار جلد 13 صفحه 989

شهیدکاظمی

فقـط مي‌خواهم شهيـد شـوم؛شهيـد در راه تـو.

خدايـا مـرا بپـذيـر و درجمع شهدا قرار بـده.
خداونـدا روزي شهـادت مي‌خواهـم که از همه چيـز خبـري هسـت الا شهـــادت...

کارتان را برای خدا نکنید؛ برای خدا کار کنید!

کارتان را برای خدا نکنید؛ برای خدا کار کنید!


تفاوتش فقط همین اندازه است که ممکن است حسین(ع) در کربلا باشد و من در حال کسب علم برای رضایت خدا ...!
شهید سید مرتضی آوینی
...
نمی دانم چرا اما ظاهرا این یک واقعیت است که خدای متعال برای حفظ دین همیشه عده کمی را مامور می کند و علاقه چندانی به لشکر کشی ندارد...

حادثه کربلا مثالی است عینی بر این مدعا!

شب عاشورا احساس این بود که هنوز جمعیت یاری دهنده زیاد است. چراغ ها خاموش و راه بازگشت به منزل باز شد و عده ای پیاده شدند. حالا شد72 نفر!!! کافیست!!

با همین تعداد کم نیز می توان دین را چند هزار سال زنده نگه داشت!

اما نه ظاهرا یک نفر کم است!!